همیشه در اوج سختیها و مشکلات آرزوهای بزرگ را فراموش نکردم و البته برای رسیدن به ایدههایم سخت تلاش کردم. دکتر و مهندس و معلم نشدم اما جایگاهی که در آن قرار گرفتهام هم دست کمی از آن موقعیتها ندارد.
من «آرش عزیزی» متولد سال ۱۳۷۱ و کارشناس ارشد مدیریت مالی هستم اما در شهر زادگاهم خرمآباد به عنوان دیگری هم شناخته میشوم: «مدیرعامل موسسه نهان مهر».
کلاس پنجم دبستان بودم که به دلیل مشکلات اقتصادی که ناخواسته به خانواده ما وارد شد، با خواست و اراده خودم و برای کمک به خانواده شروع به کار کردم. ما به تهران مهاجرت کردیم و من در همین خیابان ۱۵ خرداد دستفروشی میکردم و در میدان صادقیه شاخه شاخه گُل میفروختم. در آن روزها آرزو داشتم پزشک مهندس و معلم بشوم چون میدیدم این افراد چقدر برای جامعه مفید هستند. البته این مساله فقط یک آرزو نبود و سخت تلاش کردم تا شکل واقعی به خود بگیرد. در کنار کار کردن درس خواندم، به دانشگاه رفتم و موقعیت اجتماعی خوبی کسب کردم و زمانی که توانستم بر مشکلات شخصیام غلبه کنم، موسسه آواخت را در سال ۱۳۹۸ را برای بچههای کار در شهر خودم خرمآباد تاسیس کردم.
شهر خرمآباد کودک کار ندارد و این کودکان از شهرستانهای حاشیه خرمآباد مثل: کوهدشت، نورآباد، درودو… به خرمآباد مهاجرت کردهاند. البته در این شهر اتباع خارجی نداریم و همین مساله کنترل و مدیریت کودکان کار را آسان کرده است.
هسته اولیه گروه ما جمع دوستان دانشجویی بود. اوایل برنامهای برای سازماندهی فعالیتها نداشتیم و کارها به صورت خودجوش و مردمی انجام میشد اما در ادامه به این نتیجه رسیدیم که باید موسسه تشکیل شود و ساختار شکل بگیرد. به همین دلیل گروهها و افراد جدیدی به ما ملحق شدند که بیشتر آنها هم از قشر فرهنگیان پزشکان و طلاب هستند. هر کسی از هر رشتهای میتواند در این حوزه فعالیت کند و ما به هیچ فردی برای فعالیت در موسسه پاسخ منفی نمیدهیم. مثلاً اگر کسی رشته مکانیک و فنی باشد هم مورد پذیرش ماست و از آنها میخواهیم علم خود را به بچهها آموزش دهند.
سال اول بیشتر به جمعآوری و دستهبندی اطلاعات و بررسی مشکلات پرداختیم و ۲۴۶ کودک کار را در شهرستان شناسایی کردیم. با شناخت مسئله، طرحهای مختلفی را برنامهریزی و اجرا کردیم. کودکانی که بالای پانزده سال بودند را به سمت مهارت آموزی بردیم تا یک شیفت به سر کار بروند و در بخش دیگر روز تحصیل کنند. آنهایی که زیر پانزده سال بودند را هم در مسیری قرار دادیم که فقط به تحصیل علم و دانش در مدرسه بپردازند.
فعالیت بعدی ما توانمندسازی مادران این بچهها بود. مشاغل و کسب و کارهای کوچک و زود بازدهی مانند کارگاه تولید مواد غذایی، کارگاه خیاطی، نانواییهای کوچک محلیو… را در شهر خرمآباد توسعه دادیم و در حال حاضر به لطف خدا 103پرونده کمتر از سال اول داریم و تنها مرکز استانی هستیم که آمار ورودی آن رو به کاهش است.
ما یک کمیته حقوقی کودک کار هم با همکاری بهزیستی در شهرداری، نیروی انتظامی، دادگستری و جاهای دیگر ایجاد کردیم و توانستیم مصوباتی را به صورت قانونی داشته باشیم. «قاضی ویژه کودکان کار» یکی از مصوبات ما بود. هدف از تصویب آن این بود که خانوادههایی که از کودکانشان سوء استفاده و بهرهکشی میکنند شناسایی و علیه آنها اقدامات حقوقی انجام شود.
در زمینه تحصیل کودکان کار با معلمها و آموزش و پرورش کار را پیشبردیم. در موضوع پزشکی و مسائلی از قبیل غربالگری و بهداشت و درمان، با گروههای جهادی پزشکی و مراکز بهداشت علوم پزشکی همکاری کردیم. همچنین در زمینه استعدادیابی و توانمندسازی بچهها کار کردیم تا شکوفا شوند. در میان آنها افرادی بودند که در زمینه بازیگری یا ورزش استعداد داشتند. ما علاقه کودکان به ورزش را تبدیل به یک توانمندی کردیم. مثلاً یکی از بچهها که بوکس کار میکرد در حال حاضر مدرک استادی دارد و این ورزش تبدیل به شغل او شده است. ما کودک زباله گردی داشتیم که در حال حاضر در تیم ملی هندبال بازی میکند. همچنین در رده نونهالان قهرمان ملی کشتی داشتیم.
منابع مالی ما از روشهای مختلف به دست میآید. گاهی فراخوان میدهیم و خیرین کمک میکنند و گاهی خودمان دور هم جمع میشویم و مبالغی را از درآمد شخصی خود برای موسسه کنار میگذاریم. گاهی هم کمکهایی از استانداری انجام میشود مثل برنامههای اجتماعی مانند پیشگیری از خودکشی هزینهای را در اختیار ما قرار میدهد. البته کار ما پول محور نیست و بیشتر خدمات محور است. سال گذشته فقط حدود صد و هشتاد میلیون تومان منبع مالی داشتیم ولی فقط دویست و سی کلاس آموزشی برگزار کردیم. بحث ورزش و اردوهای فرهنگی با کمک شبکه داوطلبان صورت میگیرد. گاهی جشنواره غذا برپا میکنیم که عواید آن صرف کارهای بچهها میشود.