هدف من کاهش آسیبهای اجتماعی است. تاکنون کارگاههای مختلفی برگزار کردهایم. حتی در دوران کرونا این جلسات قطع نشد و به صورت مجازی در همه محلههای اصفهان کارگاههای خانواده ما ادامه داشت.
من «محبوبه فردوسی گلستان» متولد سال ۱۳۵۲ روان درمانگر، روانشناس بالینی و موسس و مدیرعامل موسسه خیریه فردای پُرامید و پُرنشاط هستم. از کودکی سختیهای بسیاری کشیدم. یکی از این سختیها دوری از پدر و مادرم به خاطر علاقه به تحصیل بود. آنها در روستا زندگی میکردند و روستای ما مدرسه نداشت و من برای تحصیل باید به اصفهان میرفتم.
پس از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی ازدواج کردم و دوباره تحصیل در رشته روانشناسی را آغاز کردم. دو فرزندم در مدرسه تیزهوشان درس خواندهاند و الحمدالله افرادی موفق هستند.
در سال ۱۳۹۸ با همکاری جمعی از مادرانی که فرزندانشان در مدارس تیزهوشان تحصیل میکردند و خانواده خودم این موسسه را پایهگذاری کردم و برای موسسه از فرمانداری مجوز فعالیت دریافت کردم.
همیشه دغدغهام این بود که بتوانم در جامعه آرامش نسبی ایجاد کنم و فقر و مشکلاتی که در جامعه وجود دارد را از بین ببرم. از همان ابتدای کار با دادن بستههای ارزاق و کمکهایی از این جنس به نیازمندان مخالف بودم و به دنبال راهی برای توانمند کردن افراد نیازمند میگشتم. به همین دلیل سعی کردم کارهای کوچک و بزرگ را به مردم و جامعه هدفم معرفی کرده و اشتغالزایی کنم تا اینکه به آنها پول و ارزاق بدهم. از مردم سوال میکردم که چه کاری از دستشان بر میآید و چه تواناییهایی دارند؟
روال کار ما اینگونه است که اگر کسی به من میگفت مشکل شغل دارم و یا نیازمند پول هستم به او نقدینگی نمیدادیم و در عوض برای کار او را معرفی میکردیم. با کمک خانواده و دوستان افراد کارآفرین را پیدا میکردم و نیازمندان را به آنها مرتبط میکردم.
البته اگر دختر دم بختی وجود داشت که برای ازدواج نیازمند جهیزیه بود با کمک مردم برای او جهیزیه تدارک میدیدیم یا اگر فرزندی بود که استعداد و توانمندی بالایی داشت از او حمایت میکردیم تا استعدادهایش شکوفا شود یا اگر دانش آموزی در مدرسه نیاز مالی داشت به او کمک میکردیم. اگر فردی مبتلا به بیماری صعب العلاج بود او را جهت درمان به خیرین این حوزه معرفی میکردیم
هدف من کاهش آسیبهای اجتماعی است. تاکنون کارگاههای مختلفی را برگزار کردهام. حتی در دوران کرونا این جلسات قطع نشد و به صورت مجازی در همه محلههای اصفهان کارگاههای خانواده ادامه داشت که خیلی از مردم در آن عضو شده و از این دورهها بهره میبردند.
دو تا کار هست که در امور خیریه آسیبزا است و من این مساله را به همه مسوولان شهر تذکر دادهام. اول این که یک منطقه را به عنوان منطقه هدف قرار بدهیم و سیل امکانات و پرداختیها را مدام آنجا پمپاژ کنیم و دیگری هم موازی کاری. چرا همه باید بروند به محرومان یک منطقه کمک کنند اما بازهم آن منطقه محروم داشته باشد؟ این نشان میدهد یک جای کار ایراد دارد. من معتقدم اگر خانم خانهدار یا فرد معلولی جزو نیازمندان است در حد توانمندی خودش کاری از دستش ساخته است. مثلا خانمی را داشتیم که پیاز داغ سرخ میکرد و در همین حوزه به کار گرفته شد. به این صورت نیست که فرد فاقد هرگونه توانایی باشد.
بنابراین اگر میخواهیم کمکی انجام بدهید باید افراد را از موقعیت مددجویی به خودکفایی و خود اتکایی برسانیم.