برای توسعه کار علاوه بر کیفیت باید بازاریابی و مشاوره هم داشته باشیم تا موفقیت استمرار داشته باشد.
من «هاجر توانا» معلم و دهیار روستا هستم. متولد اول فروردین سال ۱۳۵۷ و کارشناس علوم اجتماعی. من مسوول خیریه و گروه جهادی کوثر شهرستان گناوه روستای چهارمحال هستم. در یک خانواده ایثارگر بزرگ شدم. پدرم جانباز جنگ تحمیلی است و از شانزده سالگی وارد فعالیتهای اجتماعی شدم. مباحث جهادی در پوست و خونم جریان داشته و همیشه در ماه محرم و رمضان با دختران روستا جمع میشدیم و خانه به خانه لوازم و مواد اولیه را برای کار خیر جمع میکردیم. ما با همدیگر آش میپختیم و پخش میکردیم.
در روستای ما کارهای خیر همینجوری به صورت خودجوش و مردمی ادامه داشت تا چهار سال پیشیعنی در سال ۱۳۹۸ که گروه جهادیمان را ثبت کردیم و کارها سامان بیشتری گرفت. هدف ما خدمترسانی به روستای حال محمود، چهارمحال و چهار برج شهرستان گناوه است.
گروه ما همه جوان هستند و رفتاری خواهرانه با هم دارند. در مقطعی به دلیل بیماری کرونا بیشتر در منطقه خودمان کارها را انجام میدادیم. ابتدای کار ده نفر با ما بودند ولی الان تعدادمان به 170نفر رسیده است. بچههای روستاهای دیگر آمدهاند و کار را از ما یاد گرفتهاند. به آنها میگوییم گروه خودتان را راه بیندازید و تحرک در منطقه ایجاد کنید نمیخواهد زیر مجموعه ما کار کنید.
یکی از حوزههای فعالیت ما بحث ازدواج و طلاق است. خوشبختانه در روستا به واسطه بحث قومیت طلاق کمتر پیشمیآید و زوجها به خاطر خانوادههایشان در اختلافها با هم کنار میآیند ولی اگر موردی از اختلاف وجود داشته باشد پیگیری میکنیم تا سازش اتفاق بیفتد. چندی پیشیکی از خانمها که طلاق گرفته بود با پیگیری سه ساله ما سرانجام دوباره به سر زندگی برگشت.
در موضوع جهیزیه سعی میکنیم به طور پنهانی اقدام به کمک به افراد کنیم. کمکهای مالی به صورت موردی توسط خیرین تامین میشود و بدون آشکار شدن موضوع این کمکها را به نیازمندان پرداخت میکنیم.
شغل اهالی روستا کشاورزی است. بیشتر سبزی میکارند. قبلا کشاورزان سبزیها را به گناوه میبردند. ظهر که میشد بخشی از سبزیها برمیگشت. اوضاع کار خوب نبود و مردم تصمیم داشتند به شهر مهاجرت کنند. ما مردم را جمع کردیم و گفتیم اگر کارگاه ایجاد کنید میتوانیم سبزیها را خشک یا منجمد کنیم و مشکلی برای فروش نداشته باشیم اما مردم روستا قبول نمیکردند گفتم اگر خودم این کار را انجام بدهم شما انجام میدهید؟ گفتند بله!
ما حدود هفتاد حلقه چاه آب داشتیم. با توجه به گرمی هوا سبزیها زود از بین میرفت. پساندازی داشتم و مقداری هم پول از پدرم قرض گرفتم و بخشی هم از بسیج وام گرفتم که از حقوق معلمی قسطش را پرداخت میکنم. دستگاه خُردکن، خشک کن، پرس، ترازو، وان شستشوو… گرفتیم و سردخانه زدیم. با این اقدام ما کشاورزان هرسه روستا انگیزه پیدا کردند و سطح کشت سبزی را افزایش دادند و بقیه هم تشویق شدند کارگاه احداث کنند.
الان چهار کارگاه تولیدی در منطقه هست و رونق به روستا بازگشته. اینجا نانوایی نداشتیم و برای خرید نان به گناوه مراجعه میکردیم اما حالا نانوایی راهاندازی شده است. خانمها پخت نان خانگی راه انداختند و اهالی گناوه الان برای خرید به روستاهای ما میآیند. پنجشنبه جمعه میآیند و ماست و تخممرغ و دیگر اقلام روستایی را خرید میکنند و میروند.
منابع ما مردمی است. خیرینی داریم که به ما کمک میکنند. ساختمان مجموعه هم با مشارکت سپاه و خیرین در سال ۱۳۹۴ ساخته شد. کلیه برنامههای روستایی بانوان در اینجا انجام میشود.
ما یک زمین صد و شصت متری کنار زمین چمن ورزشی روستا داشتیم و در حال ساخت یک بازارچه محلی در این زمین هستیم که خانمها بتوانند محصولات تولیدیشان را آنجا بفروشند. برای توسعه کار علاوه بر کیفیت باید بازاریابی و مشاوره هم داشته باشیم تا موفقیت استمرار داشته باشد.