به وصال نرسیدم اما به وصال می‌رسانم
به وصال نرسیدم اما به وصال می‌رسانم
عرصه: خیریه

در دوران ما با وجود آنکه وضعیت اقتصادی جامعه چندان مناسب نبود و گاهی حتی عروس یک فرش هم نداشت، افراد خیلی ساده ازدواج می‌کردند و سال‌ها با خوشبختی در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند.
من «زیبا خوش خبر» هستم. سی و پنج سال سن دارم و سه سال است که مجموعه مردمی «یاری‌گران پیوند» را در شهر برازجان راه‌اندازی کرده‌ام. هدف این مجموعه تسهیل‌گری در موضوع ازدواج جوانان است.
از دوران نوجوانی و سن سیزده سالگی همیشه در نظر داشتم چنین فعالیتی انجام دهم تا اینکه خودم ازدواج کردم.
همسرم مردی متدین بود. ما هم خانواده متمولی بودیم. دوره عقد ما به خاطر برخی مشکلات طولانی شد و متاسفانه بعد از گذشت هفت ماه از عقد همسرم در تصادف فوت کرد و زندگی مشترک ما شکل نگرفت.
با تجربه ازدواجی که به وصال نرسید و ایده‌های دوران نوجوانی تصمیم گرفتم برای آخرت همسرم و خودم کار خیری انجام دهم. بنابراین وارد گروه‌های جهادی منطقه‌مان شده و اقدام به شناسایی خانواده‌های نیازمند کردم. در این بازدیدها با مشاهده وضعیت جوانان و نوجوانان به این نتیجه رسیدم که اگر مساله ازدواج جوانان حل شود قطعا به سمت بی‌بند و باری و زندگی بیهوده نمی‌روند و مسیر رشد و ارتقا را در پیش‌می‌گیرند. در آن زمان جوان‌های زیادی را می‌دیدم که با وجود وضعیت مالی خوب به سراغ تشکیل زندگی مشترک نرفته‌اند و به دلیل عدم تقید به مسائل دینی به مرور دارایی‌های مادی خودشان را هم از دست می‌دادند. به نظرم اگر اطرافیان دست به دست هم داده و مشکلات بر سر راه این جوانان را حل کرده بودند بسیاری از این معضلات امروز از میان می‌رفت.
در شروع این کار تنها خودم بودم؛ با فهرستی از مخاطبان در گوشی تلفن همراهم! سال‌ها واسطه‌گری بین زوج‌های جوان را انجام داده بودم و مسائل و مشکلات آن‌ها را خیلی خوب می‌شناختم. برای همین خدمات گروه را به دو بخش تقسیم کردم، دسته اول افراد نیازمند بودند که توانایی اندکی برای تامین هزینه‌های عروسی و جهیزیه داشتند و دسته دوم افراد طبقه متوسط که امر ازدواج برای آن‌ها با تخفیف و کاهش هزینه و پرداخت اقساطی هزینه‌ها حل می‌شد. یک بسته کامل ازدواج شامل آرایشگاه، لباس عروس، دسته گُل، تزئین اتوموبیل عروس و ورودی تالار را با قیمت فقط هفت میلیون تومان برای دسته دوم جزو خدمات خود قرار دادیم. درخصوص خانواده‌های بی‌سرپرست و بد سرپرست و نیازمند هم این خدمات به صورت رایگان ارائه و هزینه‌های آن از سوی موسسه خیریه پرداخت می‌شد.
گاهی اوقات جشن‌های عروسی را هم به صورت دسته جمعی برگزار می‌کردیم. مثلا در مناسبت نیمه شعبان چهار زوج را با مبلغ چهار میلیون تومان همزمان جشن عروسی برگزار کردیم. هرکدام از آن‌ها نیز صد نفر میهمان داشتند.
برای معرفی مجموعه اول به سراغ خیریه‌های شهر رفتم. بالاخره هر خیریه‌ای اهداف جامعی دارد. من مجموعه خودم را به آن‌ها معرفی می‌کردم و چهل زوجی که در سه سال فعالیت ما به خانه بخت رفتند از طریق همین خیریه‌ها معرفی شده بودند.
من زوج‌های مراجعه‌کننده را رها نمی‌کنم. آن‌ها را به جلسات مشاوره می‌فرستم و در همکاری با اداره کاریابی، برای اشتغال هم آن‌ها را معرفی می‌کنم.
شغل اصلی من خیاطی است. دوستی دارم که این حرفه را رایگان آموزش می‌دهد. افراد نیازمند و علاقه‌مند را نزد آن دوستم می‌فرستم تا آموزش ببینند و در کارگاه خودم مشغول به کار شوند. درباره برخی زوج‌ها که فاقد بیمه هستند طی رایزنی با پزشکان شرایطی را فراهم می‌کنیم که آن‌ها را به صورت رایگان معاینه کنند؛ بخصوص درباره خانم‌های علاقه‌مند به بارداری که امکان پرداخت هزینه‌های سنگین بارداری را ندارند.
در مدیریت هزینه‌ها اینگونه عمل می‌کنیم که مثلا بخشی از هزینه‌ها توسط افراد خیر تامین و بخشی دیگر به عنوان تخفیف لحاظ می‌شود. بخشی از خدمات هم توسط مجموعه خودمان تامین می‌گردد که به صورت رایگان است. همین مساله باعث می‌شود هزینه‌ها به شدت کاهش پیدا کند. من با زوج‌ها شرط کرده‌ام که بابت حمایتی که از آن‌ها صورت می‌گیرد حتما باید صاحب فرزند شوند. البته این صرفا یک قول و قرار شفاهی است و انجام آن به وجدان خودشان بستگی دارد.
امیدوارم این مساله جا بیفتد که همه افراد به سراغ ازدواج‌های ساده بروند. متاسفانه تشریفات گریبان‌گیر جامعه است. در دوران ما با وجود آنکه وضعیت اقتصادی جامعه چندان مناسب نبود و گاهی حتی عروس یک فرش هم نداشت، افراد خیلی ساده ازدواج می‌کردند و سال‌ها با خوشبختی در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند.
زن و شوهر در ابتدای آشنایی و زندگی با دو فرهنگ متفاوت با یکدیگر مواجه می‌شوند و همین مساله مشکلاتی را میان آن‌ها به وجود می‌آورد. جوان‌های امروزی متاسفانه سریع به سراغ راه حل‌ «طلاق» می‌روند. به سراغ مشاور هم که می‌روند به آن‌ها سریعا گفته می‌شود: بله! درست است شما برای هم ساخته نشده‌اید.
در سه سالی که از فعالیت موسسه ما می‌گذرد من مشاورانی از مشهد و تهران را آوردم تا در کنار این زوج‌های جوان باشند. این زوج‌ها باید حداقل ده جلسه مهارت‌های زندگی را آموزش بینند تا آمار طلاق پایین بیاید. الان در شهر برازجان نسبت به تعداد بالای ازدواج، طلاق کمتر شده است. در استان بوشهر اگرچه از لحاظ عددی بوشهر تعداد کمتری طلاق دارد اما ازدواج هم خیلی کمتر است.
ما دوست داریم ثمره ازدواج افراد تشکیل خانواده و تولد فرزندان و تربیت آن‌ها با ایمان قوی باشد تا برکت هم به آن خانواده نازل شود.
موسسات خیریه فقط افرادی که تحت پوشش دارند را حمایت می‌کنند و مثلا جهیزیه آن‌ها را تامین می‌کنند در صورتی که تامین جهیزیه به تنهایی کافی نیست زیرا باید به بعد از ازدواج این افراد نیز فکر کرد. اینکه فردی پس از تامین جهیزیه در زندگی دچار مشکل شده و طلاق بگیرد همه زحمت‌های ما را در موسسه بر باد خواهد داد.

keyboard_arrow_up