در حال حاضر در مجموعه ما جوانهای بیست و پنج ساله، سی ساله و سی و پنج ساله نیز وجود دارند که هنوز ازدواج نکردهاند. این سازمان خانه این بچهها است.
من «مریم ابن شهیدی» مدیر خیریه بهاران اصفهان هستم. تمرکز فعالیتهای این مجموعه بر کودکان بیسرپرست است. این موسسه به صورت شبانه روزی و خیریهای این کودکان را حمایت میکند.
من در خانوادهای مرفه زندگی میکردم. بیست و پنج سال قبل از طرف مهد کودکی که فرزند کوچکم در آن نگهداری میشد برای بازدید به مرکز نگهداری کودکان بیسرپرست دعوت شدیم. با مشاهده شرایط نگهداری این کودکان تحت تاثیر قرار گرفته و از شدت فشار روحی دچار افسردگی شدم. همین مساله باعث شد با سازمان بهزیستی مشارکت کرده و مادر این بچهها شوم. در حال حاضر هفتاد کودک را اسکان دادهایم و تعدادی از آنها نیز ازدواج کرده و به سر زندگی خود رفتهاند. بسته به استعداد کودکان در همه زمینهها از آنهایی که مایل باشند حمایت میکنیم. یکی از این افراد خانم دکتر ستوده است که دکترای روانشناسی دارند و الان در اصفهان جزو چهرههای شاخص و موفق هستند.
ما محیطی کاملا خانوادگی ایجاد کردهایم که نسبت به محیط بسیاری از خانوادهها بهتر است. همچنین با سرگرمیهای متنوع ساعات بیکاری کودکان را پُر میکنیم. ما به مسائل تربیتی آنها بسیار حساس هستیم. دو کتاب تربیتی دکتر عبدالعظیم کریمی مسیر تربیتی بسیار خوبی برایمان روشن کرد و ما بر اساس این دو کتاب تربیت کودکان را انجام میدهیم. ایشان در پژوهشگاه آموزش و پرورش هستند و روش تربیتی بسیار خوبی دارند. فردی بسیار معتقد و مقید و با ایمان هستند و روش تربیتی ایشان تدین در کنار تربیت است. ما در تربیت کودکان به اجبار و روز متوسل نمیشویم. بیشتر در این حوزه بسترسازی میکنیم. وقتی محیط اصلاح شود ناخودآگاه انسان نیز درست تربیت میشود.
ما اشتغالزاییهای مختلفی را برای کودکان انجام دادهایم. بچههای ما از دبستان باید پول تو جیبی خودشان را دربیاورند. آنها در جایی به جز موسسه کار نمیکنند اما در سیستم خودمان آموزش میبینند که چطور بند عینک درست کنند، کیک بپزند و خلاصه هرکدام چیزی درست کنند تا از پول فروش آن که توسط ما انجام میشود، درآمدی به عنوان کمک هزینه داشته باشند. بچههای ما در هجده سالگی همه صاحب درآمد هستند.
برخلف دستورالعملها، ما در هجده سالگی بچهها را رها نمیکنیم. به مسوولان بهزیستی همواره گفتهام که هجده سالگی تازه شروع حمایت از کودکان بیسرپرست است. ما حتی خانههایی برای این کودکان ساختهایم که بعد از 18سالگی بتوانند در آن زندگی کنند. البته اگر فردی بخواهد که خارج از موسسه زندگی کند او را آزاد میگذاریم. در حال حاضر در مجموعه ما جوانهای بیست و پنج ساله، سی ساله و سی و پنج ساله نیز وجود دارند که هنوز ازدواج نکردهاند. در واقع این سازمان خانه این بچهها است. هرکدام قسمتی مستقل دارند. البته تعداد بزرگسالها کم است و اغلب آنهایی هستند که معلولیت ذهنی دارند وگرنه همه آنها ازدواج میکنند و میروند. آنهایی هم که باقی میمانند از یکدیگر تفکیک شده و به شدت کنترل میشوند تا مانند یک خانواده در کنار هم باشیم.
هزینه ماهیانه موسسه ما هفتصد میلیون تومان است. کمک سازمان بهزیستی حدود بیست درصد از هزینه ما را پوشش میدهد. هشتاد درصد نیز توسط خیرین و مجموعه خودمان تامین میشود.
دستورالعملها و آیین نامههای بهزیستی دیگر کارآیی لازم را ندارد و بعد از گذشت چند دهه باید در آنها تجدید نظر شود. مثلا درباره کودکان بدسرپرست در این آییننامهها گفته شده که آنها را با اجبار به خانوادههایشان بازگردانید اما اغلب خانوادههای این افراد مسائل مختلف دارند و زمانی که بچهها به خانواده بازگردانده شوند دورباره شرایط بحرانی آنها اوج میگیرد و تمامی زحمات ما از میان میرود. ما برای کودکان مربی و معلم درجه یک استخدام میکنیم چون مسیر تربیتی مشخصی را برای آنها در نظر داریم که با نیروهای داوطلب تحقق آن ممکن نیست. نیروهای داوطلب گاهی باعث بینظمی و اختلال در کار میشوند.