یکی از مراجعان ما که اعتیاد داشت پس از ترک با پنجاه میلیون تومان وام از صندوق ما یک گوساله خرید و در حال حاضر بعد از چهار سال ۱۰ عدد گاو دارد و روزی یک میلیون و دویست هزار تومان درآمد دارد.
من «سکینه شکری شهروان» مسوول «صندوق اشتغال روستای گذرکجین» همدان هستم. من یک دختر معلول روستایی بودم که پدرم از اول مرا جوری تربیت کرد که بر روی پای خودم بایستم و زندگیم را بچرخانم. در سال ۱۳۸۵ چهل و هشت بافنده قالی برای من کار میکرد. ند شریکی که ۱۰ سال با او رفاقت داشتم و سفرههایمان از هم جدا نشده بود پولهایم را برداشت و فرار کرد. من ماندم با کلی چک و بدهی و صد و سی میلیون تومان به یغما رفته. چکهایم که برگشت خورد بازداشت شدم و دادگاه بدهیهایم را قسط بندی کردند. باید ماهی هشتصد هزار تومان قسط میدادم اما هیچ زمینهای برای درآمد نداشتم. با این بدهیها باید هزینههای خانواده را هم پرداخت میکردم زیرا پدرم بیماری سختی داشت و نمیتوانست کار کند. برای دو خواهرم باید جهیزیه تهیه میکردم و برادر کوچکم هم سرباز شده بود. حال روحیام خراب شده بود.
به مشهد رفتم. سه روز در حرم امام رضا نشستم و سر امام رضا داد و بیداد کردم و بیادبانه با امام صحبت کردم. تا اینکه روز سوم آقایی آمد و از من بابت علت بیادبانه صحبت کردن با امامرضا(ع) سوال کرد. من با او هم بد صحبت کردم و گفتم شما کاری به کار من نداشته باشید من با امام رضای خودم گفتگو میکنم. این آقا گفت با امام رضا اینطوری صحبت نکن. شاید من وسیلهای باشم برای رفع مشکلاتت. بگو دردت چیست؟! گفتم که این مشکل برایم پیشآمده و از ناحیه یک دست و دو پا هم فلج هستم و هیچ چارهای مقابل خودم نمیبینم. به من گفت توبه کن و نماز بخوان! من یک سال خانهام را در اختیار شما میگذارم که زائر به مشهد بیاوری و با درآمد آن مشکلاتت را حل کنی.
این آقا که حاج قاسم نام داشت یک سال خانهاش را به رایگان در اختیار من گذاشت. در مشهد به قاسم عرب معروف بود. شیعه اهل سوریه بود که بعدها در جریان مقابله با تکفیریها و داعش در سوریه به شهادت رسید. سه طبقه ساختمان در خیابان امامرضا(ع) را در اختیار من گذاشت. آن زمان ماهی سه یا چهار بار زائر به مشهد میبردم. اولین زائری را که به حرم بردم با امام رضا عهد کردم و گفتم من روضهخوان امام حسین هستم. از این دنیا هم چیز زیادی نمیخواهم و از این راهی که جلوی من گذاشتی فقط تا روزی که قرض دارم استفاده میکنم.
بعد از اینکه بدهیهایم را پرداخت کردم پانصد هزار تومان برای من مانده بود که با آن به مردم کمکهای موردی میکردم. اما وقتی کسی به من برای پول مراجعه میکرد حس میکردم با این کار دارم در حق این آدم بد میکنم که عادتش میدهم به اینکه هر ماه بیاید و از من مبلغی بگیرد. در همین زمان خانمی به من مراجعه کرد و تقاضای ۵۰ هزار تومان قرضالحسنه داشت. به او گفتم قرض چرا؟!کار بلدی انجام بدهی؟ گفت بله و من کاموا و قلاب تهیه کردم و او شروع به بافندگی کرد و در ازای کاری که انجام میداد به او دستمزد پرداخت میکردم.
حالا بعد از پنج سال فعالیت من منجر به ایجاد صندوقی شده است که از نصرت آباد شهرک سید احمد و روستای خودمان صد و هشتاد نیروی کار تحت پوشش آن هستند.
در حال حاضر پانصد میلیون تومان در صندوق داریم و از صد و هشتاد نفر نیروی کار، صد و بیست نفر وام دریافت کردهاند. اعضای صندوق ماهیانه ۱۰ هزار تومان حق عضویت به صندوق میدهند. اینطور هم نیست که پسانداز باید به حدی برسد تا وام بگیرند بلکه پس از دریافت آموزشها فرد بسته به اینکه چه شغلی میخواهد داشته باشد از ۱۰ تا ۴۰ میلیون تومان وام میتوانند دریافت کنند. همه وامها در مدت بیست و پنجاه ماه باید تسویه و بازپرداخت شوند و به عنوان ضمانت هم سفته گرفته میشود. پولهای صندوق ما در صندوق قرضالحسنه مهدیه که زیر نظر ساختمان اقتصاد و اسلامی فعالیت میکند ذخیره شده و چک وام از آنجا صادر میشود. در این پنج سال حتی یک مورد هم نداشتهایم که کسی وام را پرداخت نکند و مشکلی وجود داشته باشد.
مهارت هایی که ما آموزش میدهیم شامل قالیبافی، جوراب بافی، صنایع دستی و ساخت تنور است. یکی از کارهایی که انجام دادیم استفاده از قالیهای دستباف غیر قابل استفاده بر روی کوزه است که این
محصولمان شب عید فروش خوبی داشت. قالیها هم پنج چارکی زر و نیم و دوزر است که نقشهای آن را خودم انتخاب میکنم و یکی از نقشه کشهای همدان آنها را طراحی میکند.
تمام کسانی که اینجا آموزش میبینند توسط فنی و حرفهای مدرک میگیرند و عضو تعاونی اصیل گذر کجین و صندوق قرضالحسنه امام حسن عسکری میشوند.
رشته بری، تولید عرقیجات، ربگیری، ترشی، سبزی خشا، کشت گندم، پرورش بوقلمون، عروسکسازی، میناکاری، نگین کوبیو… برخی از رشتههایی است که آموزش میدهیم.
یکی از مراجعان ما که اعتیاد داشت و همسرش هم خودکشی ناموفق کرده بود پس از ترک اعتیاد با پنجاه میلیون تومان وام از صندوق ما یک گوساله خرید و در حال حاضر بعد از چهار سال خدا را شکر ۱۰ عدد گاو دارد و روزی شش کیلو کره تولید میکند که روزانه یک میلیون و دویست هزار تومان درآمد دارد.
بازاریابی بسیاری از تولیدات را خودم انجام میدهم و با پرپایی نمایشگاه، کارهای آماده شده را به فروش میرسانم. سود فروش به تولیدکننده تعلق میگیرد و من سهمی برای خودم بر نمیدارم.