اگر کسی واقعا قصد خدمت به مردم را داشته باشد، مردم او را دوست خواهند داشت و به سمت او جذب میشوند.
من «ام البنین نظام اسلامی» متولد سال ۱۳۵۹ کارشناس روانشناسی و مدیرعامل تعاونی زنان ولایت روستای سراب گاماسیاب نهاوند همدان هستم.
پس از سکته پدرم و درگذشت او ناگهان من سرپرست خانواده شدم و مشکلات زندگی بر دوش من افتاد، به ناچار باید کار میکردم. تنها چیزی که داشتیم خانهای بود که هم اکنون هم در آن زندگی میکنیم. یک طبقه از خانه خالی بود و من مجوز آموزشگاه خیاطی از فنی-حرفهای گرفتم و وارد کار شدم. خواهر من هم مسلط به رایانه بود و آن را تدریس میکرد. در روستای ما نیز متقاضی آموزش رایانه زیاد بود. وارد هر حوزه کاری که میشدیم تقاضای اهالی روستا برای آوردن رشتههای جدید افزایش مییافت. من خودم سختیهای زیادی برای رفت و آمد و آموزش چیزهای جدید کشیده بودم. خیلی دوست داشتم به دیگران هم کمک بکنم تا در کنار خانوادههایشان و با حداقل مشکل چیزی یاد بگیرند.
از همان ابتدا و شروع کار این حدیث پیامبر در ذهنم بود که به دنبال کاری بروید که خیری به خودتان و خیری به دیگران برسد. از همین جا شروع کردم و خدا را شکر توانستم کم کم تک تک اعضای خانواده را به خودم وصل کنم. هرکدام با توانایی خودشان وارد کار شدند. مثلا مادرم پرورش مرغهای تزئینی دارد. شوهر خواهرم و عروسهایمان هم یکی یکی وصل شدند و با استفاده از تواناییهایی که داشتند فعالیتهایی را آغاز کردند. از خدا خواستم که در رواج این موضوعها در روستا به من کمک کند تا هرکس بتواند از تواناییهای خودش در این مسیر بهره بگیرد. الان در روستای ما تقریبا همه افراد پای کار آمدهاند مگر افرادی که تنبل هستند و خودشان علاقهای به کار ندارد. یکی از رشتههایی که آموزش میدادیم قالیبافی بود که به صورت کارگاهی آموزش آن را آغاز کردیم. به آموزش دیدگان مدرک فنی حرفهای هم میدهیم و اگر افراد علاقهمند باشند در همین کارگاه مشغول به کار میشوند.
یکی از مشکلات روستای ما این بود که محصولاتی که در خانه و محیط روستا در تابستان تولید میشد فروش نداشت. ما شرکت تعاونی را برای عرضه محصولات ارگانیک راهاندازی کردیم. برای محصولات بازاریابی میکردیم و آنها را میفروختیم. از سال ۱۳۹۷ محیط را بهداشتی کردیم و با اخذ تاییدیه بهداشت محصولاتی مانند: خیارشور، ترشی، شیره انگور، شیره سیب، سرکه انگور، سرکه سیبو… تولید میکنیم. از طریق شرکت تعاونی نشا گیاهان دارویی را به منطقه آوردیم و در منطقه کشت شد. زعفران، زرشک و گُل محمدی برخی از این گیاهان بودند. گیاهان دارویی را هم کاشته و عرق آنها را استخراج و به فروش میرسانیم.
وام هایی که اهالی روستا از بانک میخواستند بگیرند نیازمند ضمانت نامههای سنگین بود. به همین دلیل با پیشنهاد راهاندازی صندوق از آن استقبال کردیم تا بلکه مشکل حداقل ده نفر از اهالی روستا حل شود. از هر نفر برای عضویت بیست هزار تومان دریافت کردیم که البته امسال به پنجاه هزار تومان افزایش یافته است. سال گذشته هر ماه بیست میلیون تومان وام پرداخت میکردیم. کمیته امداد آمد و گفت اگر شارژی که در صندوق دارید را به صندوق امداد ولایت منتقل کنید همان مبلغ را اضافه میکنیم و مبلغ شما دوبرابر میشود. تاکنون به دویست نفر از این طریق وام پرداخت شده است. تفاهم نامهای هم با بانک قرضالحسنه مهر ایران امضا کردیم که هر فردی که معرفی نامه از صندوق ما ارائه کند و سپردهگذاری کند بعد از یک ماه دو برابر سپردهاش وام با کارمزد سه درصد و بازپرداخت سه ساله دریافت کند. سقف این وام هم صد میلیون تومان است. یعنی پنجاه میلیون سپرده میگذارند و صد میلیون وام میگیرند.
مرکز نیکوکاری
همزمان با تاسیس صندوق قرضالحسنه در همان جلسه به خانمها گفتم اگر مایل هستید طرحی به نام سهشنبههای مهدوی داشته باشیم. هر سه شنبه حتی شده به یک خانواده در حد توانمان کمک کنیم. خدا عنایت داشت و این طرح در روستا شکل گرفت. بعد از طرف کمیته امداد پیشنهاد همکاری به ما داده شد. مرکز نیکوکاری ما سال گذشته رسما آغاز به کار کرد.
اگر کسی واقعا قصد خدمت به مردم را داشته باشد مردم او را دوست خواهند داشت و به سمت او جذب میشوند. مردم اگر محبت و صداقت ببینند اعتماد میکنند و گرایش پیدا میکنند. مگر مردم از ما چه میخواهند جز محبت؟